جنبش سبز

جنبش های اجتماعی با کنشگران در قالب توده های مردمی و رهبران هویت می یابند. چگونگی کنشهای اجتماعی اجزای جنبش سرنوشت آن را تعیین می کند. امروز آقای موسوی با بیانیه شماره 11 خود کنش توده های مردم و رهبران جنبش سبز را بیان کردند

جمع‌های خویشاندوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانون‌های فرهنگی و ادبی، انجمن‌ها، احزاب، جمعیت‌ها، تشکل‌های صنفی، نهادهای حرفه‌ای، گروه‌هایی که با هم ورزش می‌کنند یا در رویدادهای هنری حاضر می‌شوند، حلقه همکلاسی‌ها، گروه فارغ‌التحصیلانی که هنوز دور هم جمع می شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافته‌اند، و . . . ؛ هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیرمجموعه‎های کوچک عضویت داریم و این دست‌مایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هسته‌های جامعه ماست. بلكه تجربیات اخیر نشان داد خرده‌رسانه‌هایی که از این روابط زاده می‌شوند می‌توانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیت‌های این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد

جامعه ایران از زمان جنبش مشروطه در راه رسیدن به یک جامعه مدنی است. سوال این است این بار جامعه ایرانی می تواند آرزو صد ساله خود را تحقق ببخشد یا نه؟

برخی از مورخان یکی از دلایل پیروزی جنبش مشروطه را آگاهی مردم ایران از پیروزی کشور کوچک ژاپن بر کشور بزرگ روسیه عنوان می کنند. در اصل آگاهی مردم یک عامل مهم برای موفقیت جنبش اجتماعی است. امروزه جامعه ایرانی با میزان سطح سواد جمعیت خود و دسترسی به منابع اطلاعات به خوبی از این پتانسیل برخوردار است. راهپیمایی آرام و میلیونی نشان از بلوغ سیاسی مردم امروز ایران است. مردم شرط لازم و رهبران شرط کافی این پیروزی هستند. آیا سران جنبش سبز نیز می توانند ستار خان، باقر خان و سردار اسد ایران باشند؟

ترس

چه رقت انگیز
دیدن موش در حال ضجه زدن و زجرکشیدن
چه تمسخرآمیز
من در هراس از این موجود نالان

چه دردناک
من عاجز از کمک

قدرت

نشسته ام، در حالی که خود را خوشبخت ترین فرد دنیا می دانم

و در حال انجام لذت بخش ترین کار دنیا

ناگهان مهمان ناخوانده ایی

موش عزیز

رویایی ترین لحظه های زندگی مرا به کابوسی بدل می کند

به همین سادگی

بهشت من به جهنم من تبدیل می شود

ایران

چه زیبا مهر سکوت برلبانمان نقش بست

چه زیبا فریادهای بلند سکوتمان بر دل صاحبدلان نشت

ایران

اين برگ تاريخ كشورمان را چگونه ورق زنيم؟

سكوتمان را با گلوله پاسخ دادند شادي را دزديدند
اما پيروزي را
نه
نتوانستند

شادي را نيز دوباره در باغچه خانه هايمان مي كاريم

سبز خواهد شد سبز

مرگ و حیات

مرگ را مي شود درك كرد قبل از آنكه مرد
حيات را مي شود درك كرد بعد از آنكه مرد
آري ديده ايم جسم بي روح حاضران را
آري شنيده ايم طنين دلنشين غايبان را
خود به مرگ و حياتمان معنا مي بخشيم
باشد كه به زيبايي جاودانه مانيم

خدا

و آنگاه خدا تو را دوست می داشت